لاتاری سومین فیلم داستانی محمدحسین مهدویان در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه حضور دارد. به بهانه این فیلم نگاهی به کارنامه این کارگردان و واقعگرایی فیلمهایش خواهیم انداخت.
این مطلب نقد فیلم لاتاری نیست که یکی از فیلمهای
بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است.
شکوه و شکایت هم نیست. تأسف و حسرت برای فیلمسازی که فیلم قبلیاش را دوست داشتم
و میزانسنها و شکل تدوین و روند فیلمنامهاش را تحسین میکردم، هم نیست. حتی
حاصل خشونتی که از دل فیلم به نوشتهام راه پیدا کرده هم نیست. ربطی هم به سخنهای
جنجالی فیلمساز در صدا و سیما و برنامه هفت ندارد که خودش، فیلمش را شعاری و
شعارزده خوانده و به آن افتخار کرده است. واقعیتش به هزینههای آنچنانی فیلمهایی
که از ارگانهای به خصوص حمایت میشوند هم ارتباطی ندارد؛ بلاخره دستشان میرسد و
درخواست ما جز این نیست که ای که دستت میرسد کاری نکن که پشیمانی به بار آید.
این مطلب حاصل نگرانی برای فیلمنامه غلط انداز لاتاری هم
نیست. فیلمنامهای که بیش از هر چیز شبیه یک فیلم جنجالی دیگر است که کاملاً
اتفاقی اسمی شبیه به همین فیلم دارد: لانتوری ساخته رضا
درمیشیان. وجه تشابه این دو فیلم ایرانی نگاه
غیر انسانی فیلمساز به مسائل جامعهاش است. در هر دو فیلم مخاطب، المانهایی از
جامعه را جلوی چشمش روی پرده میبیند که دغدغهاش هستند. از اختلاف طبقاتی و فقر و
مشکل اقتصادی شخصیتها گرفته تا عشقهای ناکام جوانها، خودفروشی، فحشا و همه
مباحث پرالتهاب جامعه که خون مخاطبان را به جوش آورده است. به این مسائل خون به
جوش آمدنهای تاریخی مردم ایران را هم اضافه کنید، نفرت از عربها و آقازادهها و
قصه تمام میشود. فیلمساز در تمام مدت فیلم به مسائلی اشاره میکند که سالهاست
کفر مردم را درآورده، تا امتیاز مورد نظر خود را به دست بیاورد.
مهدویان از سینمای مستند میآید. حتی ارتباطش با سینمای مستند را کماکان حفظ کرده و در جشنواره سینما حقیقت امسال فیلم ترور سرچشمه را روی پرده داشته که به حوادث تروری میپرداخت که در آن آیتالله بهشتی شهید شد. مسئله اصلی آن فیلم یافتن حقیقت ماجرایی بود که سالها پیش رخ داده و پروندهاش نیمهتمام مانده است. در دو تجربه اول سینماییاش تلاش کرد فیلمی با حال و هوای مستند-داستانی بسازد. حال و هوایی که باعث میشود که تصور رئالیستی بودن از فیلم داشته باشیم و به همین دلیل راحتتر واقعی بودن فیلم و حرف فیلمساز را بپذیریم. اما، یک اثر هنری را نمیتوان به صرف آنکه به امور ملموس زندگی روزمره یا شخصیتهای معمولی یا حتی غیر مرفه جامعه میپردازد، اثری رئالیستی تلقی کرد.